از بلوار امام خمینی (ره) به بلوار جمهوری اسلامی و در ادامه به بلوار شهید رجایی رسیدیم؛ بایستی عرض شهر بندعباس را طی میکردیم تا از جاده تصفیه خانه فاضلاب به ورودی نظرگاه پنجه علی(ع) میرسیدیم.در تصورمان با توجه به خاطراتی که شنیده بودیم، رسیدن به این منطقه را سخت و طاقت فرسا فرض میکردیم و اینکه باید یک جاده خاکی با موانع مختلف را طی کرده و کوهنوردی کنیم تا به این زیارتگاه برسیم؛ اما زمانی که به ورودی مسیر رسیدیم خبری از جاده خاکی و سنگلاخی نبود وبلکه جادهای آسفالته و یکدست و نهالهایی در دو طرف جاده که بیانگر اقدامات عمرانی و توجه بود، نظرمان را به خود جلب کرد.کمی جلوتر سازههایی شکیل و استاندارد که نشان از برنامهریزی و توسعه داشت خودنمایی میکرد، تابلوهایی که تعیین کننده مسیر و خدمات بود، دلگرم شدیم و به راهمان ادامه دادیم و کمتر از 5 دقیقه با گذر از یک جاده زیبا و پیچ در پیچ که با عبور از دل کوهستان، تداعی کننده خاطرات سفر به مناطق کوهستانی غربی کشور بود به بلندترین نقطه این جاده رسیدیم، احساس خوبی بود شهر در زیرپایمان قرار داشت انگار به بام شهر رسیدهایم و از آنجا نظارهگر وسعت شهر، ساحل و دریا هستیم.این جاده زیبا در بالاترین نقطه کوه به محوطهای ختم میشد که ساختمان نظرگاه و سازههایی زیبا و آلاچیقگونه که حکم زائرسرا را نیز داشت خودنمایی میکرد، در قسمت غربی این نظرگاه برکهای سر به فلک کشیده از زندگی سخن میگفت و کارگران سخت مشغول کار و تلاش بودند تا با خلق سازه های جدید، آبادانی را به این مکان دیدنی هدیه کنند.صدای فریاد و خنده بچهها در محوطه بازی که با تاب و سرسره و دیگر وسایل بازی تجهیز شده بود محیط را از شادی و نشاط آکنده ساخته بود، در مرکز این محوطه نسبتا بزرگ، ساختمانی قدیمی اما زیبا با گنبدی سبز رنگ خودنمایی میکرد با تابلویی مزین به نام امیرالمومنین علیابن ابیطالب(ع) که ناخودآگاه حس عرفانی خاصی فضا را پرکرد، حسی که بیانش مشکل است نه تنها من بلکه دیگر اعضای گروه و همه کسانی که پا به این مکان بگذارند به یکباره به حسی مشترک خواهند رسید، حسی با رنگ و بوی خدایی، که نشان از عشق به اهل بیت (ع) دارد.به دنبال تکمیل گزارش مشغول عکس گرفتن بودیم که به ناگاه مردی نما با محاسن و لباسی کاملا سفید با لبخندی برلب ما را به سمت خود خواند، در چهرهاش جاذبه خاصی داشت، مریدانه از دعوتش استقبال کردیم، روبروی درب نظرگاه با فاصله 15 متر بر روی سکویی که در گویش محلی به آن مهتابی میگویند زیراندازی پهن شده بود و وسایل پذیرایی نظیر چای و شیرینی گذاشته بود. شاید از قبل منتظر مهمان بود، با رویی گشاده و خندهای که از صورتش محو نمیشد ما را پذیرفت، زمانی که از هویت و نیت ما اطلاع پیدا کرد، مهربانیش دو چندان گشت. همایش کوهپیمایی خانواده
احیای پنجهعلی با همت شهرداری
پنجهعلی (ع)، منطقه ممنوعه
جاده ,نظرگاه ,ع ,بود، ,زیبا ,بلوار ,به این ,را به ,نظرگاه پنجه ,جاده زیبا ,پنجه علی ,داشت خودنمایی میکرد،
درباره این سایت